به نقل از آفتاب ، ویژهنامه ی فارغالتحصیلی 88 :
” رقص در دایره قدمت زیادی دارد ؛ دامنه ی آن بسیار
گسترده است و تقریباً در همه ی ملتها دیده شده است ؛ از بازیهای کودکانه گرفته
تا روشهای تبلیغاتی احزاب سیاسی . ما نیز در حیاط مدرسهمان شاهد چنین حلقههایی
از دانشآموزانیم که دست در دست هم ، حلقهای به دور حلقهای ، میچرخند . آنچه
در مدرسه ی ما رخ میدهد نه بازیست و نه با سیاست کاری دارد ؛ حسیست از یکی شدن
و پرواز ... انگار روح ما از درون حلقه به پرواز در میآید و در آخر یکی میشود ؛
بدنی واحد و روحی واحد و نشاطی که این حلقه ایجاد میکند ، بیان شادی ناشی از بودن
است به هیچ معرفتی نیاز ندارد ! اما پیش از پرداختن به حلقه باید دید که سرود ملی
چهطور شکل گرفت و این دو چگونه کنار هم قرار گرفتند . محبوبه شیرخورشیدی ، فارغ
التحصیل سال 75 ، میگوید : تا جایی که یاد دارم ما بچه های 75ای در مراسمی ویژه ی
دهه ی فجر یک برنامه ی طنز داشتیم که مثل یک کانال تلویزیونی از داخل دکور یک تلویزیون
اجرا میشد . در ابتدا و انتهای این برنامه ، گروهی 5 -6 نفره سرودی طنز را با
عنوان سرود ملی اجرا کردند که در پایان مراسم هم توسط همه ی بچهها از روی سن اجرا
شد . عنوان سرود ملی را هم دوره ی بعد از ما ، از ما گرفتند . بدین ترتیب ، سرود
ملی خواندن با اجرای سرود " ای آزادی " در سال 75 شروع شد که متن آن
سروده ی خود بچه ها نبود و تنها توسط آنها انتخاب شده بود ؛ اما از آن سال به بعد
تنها موسیقی ِشعر ، انتخابی بود و متن سرود ملیها به وسیله ی خود بچهها سروده میشد
. تا سال 80 سرودها همگی محتوایی ملی ، میهنپرستانه و اغلب لحنی حماسی داشتند .
اما از سال 80 به بعد درباره ی ایران سرودن جای خودش را مسائل و دغدغههای شخصیتری
اعم از جدا شدن ، رفتن ، خاطرات گذشته و نگرانی درباره ی آینده داد . اما چگونه
سرود ملی و حلقه با هم پیوند خوردند ؟ واقعیت این است که تا 2-3 سال هنگام اجرای
سورد ملی ، حلقهای در کار نبوده و سرودها در آمفی تئاتر اجرا میشدند . تا اینکه
در یک روز بارانی ، عدهای احساس کردند که دوست دارند حلقهای تشکیل بدهند و زیر
باران سرود ملی بخوانند . این کار ادامه یافت تا امروز برای حلقه زدن و سرود ملی
خواندن دیگر به باران هم نیازی نیست . اینک پس از سال ها ، در تار و پود این سرود
ملیها ، که جایگاه و ارزش یک میراث را یافتهاند ، غلبه بر تاریکی و رسیدن به
روشنایی موج میزند . پویایی و حرکت ما را به خود میخواند . خود را در سرود
جاودانه کردن مفهوم دارد . بچه های سرگردان به مقصد رسیده ، تکرار قصه را شاهدند ،
آن جا که ققنوس آتش میگیرد تا از خاکسترش ققنوسی دیگر متولد شود ... “